شعر در مورد دعوت
شعر در مورد دعوت
شعر در مورد دعوت ,شعر دعوت,شعر دعوتنامه,شعر دعوت به تولد,شعر دعوت تولد,شعر دعوت به دوستی,شعر دعوت به شام,شعر دعوت از دوست,شعر دعوتی,شعر دعوت برای تولد,شعر دعوت به روضه,شعر دعوتنامه عروسی,شعر برای دعوتنامه,شعر دعوتنامه تولد,یک شعر برای دعوت به تولد,شعر برای دعوت به تولد,شعر دعوت به جشن تولد,شعری برای دعوت به تولد,شعر برای دعوت تولد,شعر متن کارت دعوت تولد,متن شعر کارت دعوت تولد کودک,شعر کارت دعوت تولد,شعر کارت دعوت تولد کودک,شعر دعوت جشن تولد,شعر شما هم دعوتی,شعر شما هم دعوتی از کیست,شعر شما هم دعوتید,شعر برای کارت دعوت تولد,شعر برای کارت دعوت تولد کودک,شعر زیبا برای کارت دعوت تولد,شعر برای دعوت به روضه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد دعوت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بس است دعوت دعوت بهل دعا می گو
مسیح رفت به چارم سما به پر دعا
شعر در مورد دعوت
دعوت عاشقانه می کردم
بخت درهای آسمان بگشاد
شعر دعوت
کانجا که محمد اندر آمد
دعوت نرسد پیمبران را
شعر دعوتنامه
پیک انفاس بر طریق مراد
دعوت مستجاب من رانده است
شعر دعوت به تولد
تا دم صبح دوست خواهم خواند
دعوت آفتاب خواهم کرد
شعر دعوت تولد
مشرب شیرین نبود بی زحام
دعوت منعم نبود بی فقیر
شعر دعوت به دوستی
نه خدایی چنین مجیب مباش
دعوت خلق مستجاب مکن
شعر دعوت به شام
سلوت او خلوتی اندر نهان
دعوت او دولتی اندر کمین
شعر دعوت از دوست
چون دعوت اشربوا پری دادت
جولانگه عرصه هوا دیدی
شعر دعوتی
بانگ خر نفست اگر کم شدی
دعوت عقل تو مسیحیستی
شعر دعوت برای تولد
هر سال یکی کتاب دعوت
به اطراف جهان همی فرستم
شعر دعوت به روضه
هر کجا دعوت تنعم بود
صد طبق اشتها فرستادی
شعر دعوتنامه عروسی
از درش، زاهد، به باغ جنتم دعوت مکن
سر فرو نارد سگ کویش به جنات نعیم
شعر برای دعوتنامه
برین آستان دعوت هیچ کس
نگررد روا جز به آیین عشق
شعر دعوتنامه تولد
سر خوان هوس آرایش دیگر نمیخواهد
چو گردد استخوان بیمغز دعوت کن سعادت را
یک شعر برای دعوت به تولد
میکشان جمله شبی دعوت زاهد کردند
چوب در دست شد از دور سر خر پیدا
شعر برای دعوت به تولد
دعوت هوسان سخت تکالیف کمین اند
ای آب رخ شرم نخواهی همه جا رفت
شعر دعوت به جشن تولد
(بیدل) گداز دل خورو دندان بلب فشار
پر خوان عشق دعوت نان و پیاز نیست
شعری برای دعوت به تولد
شمع در خور هر اشک دور میرود زین بزم
وصل دوستان یکسر دعوت جدائیهاست
شعر برای دعوت تولد
دعوت آفات کن گر جمع خواهی خاطرت
سیل تا مهمان نگردد خانه ات آباد نیست
شعر متن کارت دعوت تولد
بلبلان دعوت پروانه بگلشن مکنید
رنگ گل تاب پر سوخته کم می آرد
متن شعر کارت دعوت تولد کودک
اگر صد نام بندی بر صفیر دعوت عنقا
همان از بی نیازی سر باوج کبریا دارد
شعر کارت دعوت تولد
حسن در هر عضوش آغوش صلای عاشق است
شمع سر تا ناخن پا دعوت پروانه کرد
شعر کارت دعوت تولد کودک
دعوت فغفور ماتمخانه کرد آفاق را
موکشی زائل نشد از کاسهای خوان حرص
شعر دعوت جشن تولد
هوس بلذت جاهم نکرد دعوت حرص
مگس نداد فریب از لعاب شیرینم
شعر شما هم دعوتی
دعوت تنزیه حسن بیمثالی میکنم
گر زنم آینه صیقل خانه خالی میکنم
شعر شما هم دعوتی از کیست
دوش ز نوزادگان دعوت نو ساخت باغ
مجلسشان آب زد ابر به سیم مذاب
شعر شما هم دعوتید
چون دعوت مسیح شمر شاخ بخت او
هر روز عید تازه از آن می دهد برش
شعر برای کارت دعوت تولد
دین ور نه و ریاست کرده به دینور
کیش مغان و دعوت خورده به دامغان
شعر برای کارت دعوت تولد کودک
ما ناوکی و دعوت ما تیر ناوکی
تیری کز او علامت سلطان دریده ایم
شعر زیبا برای کارت دعوت تولد
بفردوسم مکن دعوت که بی آن حور مه پیکر
کسی کو آدمی باشد نخواهد باغ رضوانرا
شعر برای دعوت به روضه
هلاک خود بدعا خواستم ولی چکنم
که دیر دعوت من مستجاب می گردد
شعر در مورد دعوت
اگر من بمسجد کنم دعوت دل
بجز راه دیر مغان برنگیرد
شعر دعوت
دعوت بی شمع را هیچ نباشد فروغ
مجلس بی دوست را هیچ نباشد نظام
شعر دعوتنامه
معنی دعوت بسی بنموده ما را در حضور
ای عفی الله دعوی دعوات در غیبت چرا
شعر دعوت به تولد
از ریاحین سعادات و گل تحقیق و انس
صدهزاران جان به دعوت کرد چون باغ ارم
شعر دعوت تولد
دعوت نفس پذیرفتی و رفتی یکبار
بیم آنست که این وعده مکرر گردد
شعر دعوت به دوستی
با عدوی خود، مرا خویشی نبود
دعوت تو جز بداندیشی نبود
شعر دعوت به شام
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
که این سیب زنخ زان بوستان به
شعر دعوت از دوست
به شخص گردان داد او سباع را دعوت
به جان اعداء کرد او حسام را مهمان
شعر دعوتی
دینت را نیکو نداری دیو را دعوت مساز
عقل را چاکر نباشی نفس را فرمان مکن
شعر دعوت برای تولد
عشق با زاغ البصر گویی ترا شد رهنمای
حاجب لاینبغی را دعوت تحسین مکن
شعر دعوت به روضه
نوزده سال از برای فتح باب دولتت
دست امیدم به دعوت زد در نه آسمان
شعر دعوتنامه عروسی
داعیان را نیز فیض از مبداء فیاض باد
شهریاری هم که هست ارباب دعوت را معین
شعر برای دعوتنامه
محتشم دعوت خود کن یزک لشگر و ساز
خانه دشمن خان پیشتر از حرب خراب
شعر دعوتنامه تولد
زر برایت در قطار اهل دعوت داشتند
بختیان من به پیش آهنگی از گردون گذر
یک شعر برای دعوت به تولد
گرد بنای حسنت هست آهنین حصاری
از پاس دعوت خلق چون پاسبانی من
شعر برای دعوت به تولد
با آن که بر وجودت از دعوت و تحیت
دایم گوهر فشانیست شغل نهانی من
شعری برای دعوت به تولد
زین بیش محتشم لب دعوت بجنبش آر
واسباب قدر او طلب از کار ساز کن
شعر دعوت به جشن تولد
هله ای ترش چو آلو بشنو بانگ تعالوا
که گشادست به دعوت مه جاوید دهان را
شعر برای دعوت تولد
دعوت خورشید به از زیت تو
چند چراغ ارزد آن یک صلا
شعر متن کارت دعوت تولد
ای عشق تویی کلی هم تاجی و هم غلی
هم دعوت پیغامبر هم ده دلی امت
متن شعر کارت دعوت تولد کودک
از دعوت و آواز خوشت بوی دل آید
لبیک زنم نفخه خون جگر آید
شعر کارت دعوت تولد
از دعوت تو فنا شود هست
وز هجر تو هست ها فنا شد
شعر کارت دعوت تولد کودک
مردگان چمن از دعوت حق زنده شدند
کفرهاشان همه از رحمت حق ایمان شد
شعر دعوت جشن تولد
عارفا بهر سه نان دعوت جان را مگذار
تا سنانت چو علی در صف هیجا بزند
شعر شما هم دعوتی
تا نخوانیم ندانی تو ره واگشتن
که ره از دعوت ما گردد بر عقل بدید
شعر شما هم دعوتی از کیست
آن خار می گریست که ای عیب پوش خلق
شد مستجاب دعوت او گلعذار شد
شعر شما هم دعوتید
بگردد این رخ زردم چو صد هزار نگار
ز طبل دعوت من گر نگار بازآید
شعر برای کارت دعوت تولد
زهی دعوت زهی مهمانی زفت
که بر چرخ معلا داری امروز
شعر برای کارت دعوت تولد کودک
دعوت حق نشنوی آنگه دعاها می کنی
شرم بادت ای برادر زین دعای بی نماز
شعر زیبا برای کارت دعوت تولد
مانند چار مرغ خلیل از پی فنا
در دعوت بهار ببین امتثال گل
شعر برای دعوت به روضه
نیک نگه کن که بر این جاهلان
دیو لعین را طرب و دعوت است
شعر در مورد دعوت
این راز را درست کسی داند
که ش دل به علم دعوت مشحون است
شعر دعوت
مکن دعوت به شیرینی مرا ز آن لب که در جنت
خسیسی گوید از حلوا، که در بند شکم باشد
شعر دعوتنامه
آن صنم قریش کو؟ مایه کام و عیش کو؟
تا من خوف دیده را،دعوت « لاتخف » کند
شعر دعوت به تولد
بادای ناز فضولیت سر و برگ حسن قبول کو
ستم است دعوت شه کنی که بکلبه های کدا بیا
شعر دعوت تولد
در آن دعوت که بودی منتی بیرون زد از خوانش
غذای همت از الوان نعمتها قسم کردم
شعر دعوت به دوستی
بر ما لبت دعوت کنی بر ما سخن حجت کنی
وقتی که جان غارت کنی چون صوفیان در ده صلات
شعر دعوت به شام
از ریاحین سعادات و گل تحقیق و انس
صدهزاران جان به دعوت کرد چون باغ ارم
شعر دعوت از دوست
وز دعوت جذب خوشی آن شمس تبریزی شود
هر ذره انگیزنده ای هر موی چون سرهنگ ها
شعر در مورد دعوت
- ۹۶/۱۱/۱۴